ماهگرد
فردا هم که عیده به همه تبریک میگم عید امسال من تنهام البته تنهای تنها هم نیستما خودش نیس خاطره اش که هس،میگم نیس ولی راستش این چند سال همیشه احساس کردم همین دوروبراست و پیشمه
عیدت مبارک نازنین من
فردا هم که عیده به همه تبریک میگم عید امسال من تنهام البته تنهای تنها هم نیستما خودش نیس خاطره اش که هس،میگم نیس ولی راستش این چند سال همیشه احساس کردم همین دوروبراست و پیشمه
عیدت مبارک نازنین من
به همون رسم قدیم که با هم حرف میزدیم
زیر گنبد کبود باز میگم یکی بود یکی نبود
قدیما پنجره های خونه ها رو به صحرا وا میشد
خورشید از بالای کوه خیلی زود پیدا میشد
جلوی پنجره ها این همه پرده نبود دیوار نبود
تو هوای اونروزا اینهمه دروغ نبود غبار نبود
قدیما میشد کنار پنجره بشینی دروازه ها رو ببینی
آخه شهرای قدیم دروازه داشت مثه شهر خودمون که همه دروازه هاش آوازه داشت
یه روز از همون روزا صبح زود یه قاصدک سوار باد خنک
اومد از پنجره تو دامن گلرخ کوچولو دختر خوشگل شهر گونه هاش مثل بلور
بچه ها هیچ میدونین قاصدکها همیشه مژده میارن واسه ما
اینو گلرخ میدونست شایدم شنیده بود شایدم خودش به چشماش دیده بود
که همیشه قاصدک با خودش مژده دارهخبر خوب میاره
شایدم قاصدک اینو میدونست که چرا همیشه از صبح تا غروب
گلرخ این دختر خوب از پای پنجره اونور نمیره
هرکی از بیرون دروازه میاد گلرخ سراغ چه کسی رو میگیره
قاصدک مژده میخام مژده میخام د بگو
خبر چی آورده برام از کجا از پیش کی میای بگو واسه گفتن چی میای بگو
قاصدک راسته که تو خوش خبری از همه قاصدا مهربونتری
همه میگن اونیکه رفته میاد یا همین هفته میاد یا اون هفته میاد
صب تا شب چشام به این دروازه هاس آخه پس اونیکه میگن میاد کجاس
نکنه گم شده باشه قاصدک قاتی مردم شده باشه قاصدک
ندونه راه خونه کدوم وره نکنه شیطونه اونو ببره
قاصدک دلم براش شور میزنه نکنه دلش یه وقتی بشکنه
آخه اون خیلی ضعیفه قاصدک مثه روح من لطیفه قاصدک
قاصدک تو رو خدا راست بگو اگه اون فقط تو رویاست بگو
قاصدک حرفای گلرخ رو شنفت قاصک هیچی نگفت هیچی نگفت
صدای سبز درخت صدای آبی آب صدای سرخ خروس توی آبادی خاب
آسمون صاف و قشنگ همه جا آفتابی رنگ اما گلرخ تو خونه منتظر با دل تنگ
چرا لالی قاصدک نکنه خاب و خیالی قاصدک
یه دفعه چی شد زبون تو چی شدقلب پاک و مهربون تو چی شد
چی شده چرا جوابی نمیدی نکنه هنوز تو اونو ندیدی
حرف بزن تو رو خدا حرف بزن نکنه اون دیگه قهر کرده با من
قاصدک تو رو خدا از اون بگو از زمین خیلیا گفتن تو از آسمون بگو
چی شده چرا زبون بسته شدی نکنه تو هم ازم خسته شدی
گاهی وقتا دل گلرخ میگرفت مثل گاهی که دل ما میگیره
مثل وقتی که هوا بارونی نیستاما یهو دل ابرا میگیره
گاهی وقتا آدما یه دفعه از همه چیز دل میکنن
اما پیداست که دارن خودشونو یجوری گول میزنن
قاصدک میخاد بیاد میخاد نیاد به جهنم اگه ما رو نمیخاد
دیگه خوب شناختمش شناختمش میدونم من خودم اونو ساختمش
حالا هم خودم خرابش میکنم از تو رویاهام پاکش میکنم
قاصدک حرفای گلرخ رو شنید قاصدک هیچی نگفت هیچی نگفت
راستی یادمون باشه اگه رویا نباشه خابمون شبیه بیداری میشه
نمیخام بگم که بیداری بده خوبه خیلی خوبه
اما شب و روز دیگه فرقی نداره خیلی تکراری میشه
قاصدک اون آخه مال خودمه واسه من اون نه زیاده نه کمه
زودتر از هرکسی من شناختمش هرچی باشه خودم اونو ساختمش
حالا هم حیفه جوابش بکنم از تو آینه پاکش بکنم
قاصدک بگو بیاد بگو بیاد بگو گلرخ همیشه تو رو میخاد
قاصدک حرفای گلرخ رو شنفت رفت پیش همه گفت
ما چارشنبه سوری یه رسمی داریم وقتی دور آتیش جمع میشیم سوار یه پارو میشیم و دور آتیش میچرخیم و آرزو میکنیم میگن براورده میشه!راستش خودمم باور دارم!آخه ناسلامتی از نسل زرتشتیما!!
هرکی یه آرزو میکنه یکی قبولی کنکور یکی سفر حج یکی رسیدن به عشقش و .....
منم امسال مثه هر سال با آرزوی خوشبختی و روزای قشنگ واسه عزیزترینم میخام سوار پارو بشم
خدایا خودت مراقبش باش
چارشنبه سوری مبارک
آخه من با عشق زمان رو فراموش نکردم که با زمان هم عشق رو فراموش کنم
در مورد من صادق نیس مثال نقض پیدا شد پس جمله غلطه طبق قضیه جبر
پس عشقم پابرجاس حتی اگه .......
از جدا شدن نوشتی
رو تن زخمی هر برگ
گریه کردم و نوشتم
نازنیم یا تو یا مرگ
به تو گفتم باورم کن
میون این همه دیوار
تو با خنده ای نوشتی
همقفس خدانگهدار
بنویس مهلت موندن یه نفس بود
سهم من از همه دنیایه قفس بود
بنویس که خیلی وقته
واسه تو گریه نکردم
سر رو شونه هات نذاشتم
مث دستات سرد سردم
من که تو بن بست غربت
زخمی از آوار پاییز
فکر چشمای تو بودم
با دلی از گریه لبریز
شب عاشقونه ی من که حروم شد
مهلت بودن با تو که تموم شد
ندونستم باید از تو می گذشتم
وقتی از غربت چشمات می نوشتم
بنویس مهلت موندن یه نفس بود
سهم من از همه دنیا یه قفس بود
بنویس که خیلی وقته
واسه تو گریه نکردم
سر رو شونه هات نذاشتم
مث دستات سرد سردم
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش
من رسیدم رو به آخر تو بیا شروع من باش
شب و از قصه جدا کن چکه کن رو باور من
قد بکش رو جای پای گریه های آخر من
اسمتو ببخش به لبهام بی تو خالیه نفسهام
قد بکش رو باور من زیر سایه بون دستام
خاب سبز رازقی باش عاشق همیشگی باش
خسته ام از تلخی شب تو طلوع زندگی باش
من پر از حرف سکوتم خالیم رو به سقوطم
بی تو و آبی عشقت تشنه ام کویر لوتم
نمیخام آشفته باشم آرزوی خفته باشم
تو نذار آخر قصه حرفمو نگفته باشم
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش
من رسیدم رو به آخر تو بیا شروع من باش
شب و از قصه جدا کن چکه کن رو باور من
قد بکش رو جای پای گریه های آخر من
به تو عادت کرده بودم ای به من نزدیک تر از من
ای حضورم از تو تازه ای نگاهم از تو روشن
به تو عادت کرده بودم مثل گلبرگی به شبنم
مثل عاشقی به غربت مثل مجروحی به مرهم
لحظه در لحظه عذابه لحظه های من بی تو
تجربه کردنه مرگه زندگی کردن بی تو
من که در گریزم از من به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گریه ی شب به تو هجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو با تو قسمت کرده بودم
خونه لبریز سکوته خونه از خاطره خالی
من پر از میل زوالم عشق من تو در چه حالی
زن زیباست
زن مقدس است
جملات بزرگان درباره مقام زن
زن وقتیکه دوست بدارد ، غیر از محبوب خود چیزی را نمی بیند و هر چه عاطفه ،
مهربانی و نوازش و فداکاری دارد تنها برای او به کار می برد
(آلفونس دوده)
هر کجا مردی یافت شد که به مقامات عالیه رسیده یقیناً زنی پاکدامن او را همراهی کرده است
(شیلر)
زن،تو آنی که می خواهم دار و ندارم را به پای تو بریزم(شکسپیر)
زن،تو فرشته روی زمینی،تو دلرباترین آفریده آسمانی،تویی یکتا پرتو هستی که زندگانی ما را روشن می کنی(آلفونسو دولا مارتین)
زن یگانه موجودی است که حقیقت عشق پاک را می شناسد(شیلر)
در زن روان پاکی وجود دارد که عقل ناقص هیچ مردی نمی تواند آن را درک کند(آلپون)
زن مخلوقی است که در آن می توان لطیف ترین فضیلت ها را یافت(جونسون)
زن بهترین و آخرین تحفه آسمانی است(میلتون)
زن تاج آفرینش است(هردر)
زن محبوب ترین و عزیزترین پرستش گاه من در زندگی است (پرنتیس)
زن مخزن اسرار خلقت است(کامال گونزکو)
زن مانند اقیانوسی است که در برابر همه سختی ها مقاومت می کند و بزرگترین و امن ترین تکیه گاه مرد است(راسموس نیلسن)
Fikrinden gejalar yatabilmiram
Bu fikri bashimnan ata bilmiram
Neynayim ki sana chata bilmiram
Ayrilig ayrilig aman ayrilig
har bir darddan aman yaman ayrilig
Uzundur hijrindan qara gejalar
Bilmiram man gedim hara gejalar
Vurusan galbima yara gejalar
Ayrilig ayrilig aman ayrilig
Har bir darddan aman yaman ayrilig
نه میشه باورت کنم نه میشه از تو رد بشم
نه میشه خوب من بشی نه میشه با تو بد بشم
نه دل دارم که بشکنی نه جون دارم فدات کنم
نه پای موندن منی نه میتونم رهات کنم
نه میتونه تو خلوتش دلم صدا کنه تو رو
نه میتونم بگم بمون نه میتونم بگم برو
کجا برم که عطر تو نپیچه توی لحظه هام
قصه مو از کجا بگم که پا نگیری تو صدام
چجوری از تو بگذرم تویی که معنی منی
تویی که از منی اگر تیشه به ریشه میزنی
نه ساده ای نه خط خطی نه دشمنی نه همنفس
نه با تو جای موندنه نه مونده راه پیش و پس
نه میتونه تو خلوتش دلم صدا کنه تو رو
نه میتونم بگم بمون نه میتونم بگم برو
کجا برم که عطر تو نپیچه توی لحظه هام
قصه مو از کجا بگم که پا نگیری تو صدام
نه میشه با تو باشم و اسیر دست غم نشم
فقط میخام با خاستنت تا هستم از تو کم نشم
با تو این تن شکسته داره کم کم جون میگیره
آخرین ذرات موندن توی رگهام نمیمیره
با تو انگار تو بهشتم با تو پرسعادتم من
دیگه از مرگ نمیترسم عاشق شهامتم من
با تو من مالک دنیام با تو درنهایتم من
با تو شاه ماهی دریا بی تو مرگ ماه تو ساحل
با تو شکل یک حماسه بی تو یک کلام باطل
بی تو من هیچی نمیخام از این عمری که دو روزه
نرو تا غم واسه قلبم پیرهن عزا بدوزه
ای که بی تو خودمو تک و تنها میبینم
هر جا که پا میذارم تو رو اونجا میبینم
یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود
قصه غربت تو قد صد تا قصه بود
یاد تو هرجا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش میزنه
تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد
گونه های خیسمو دستای تو پاک میکرد
حالا اون دستا کجاست اون دو تا دستای تو
چرا بیصدا شده لب قصه های دور
من که باور ندارم اونهمه خاطره مرد
عاشق آسمونا پشت یک پنجره مرد
آسمون سنگی شده خدا انگار خوابیده
انگار از اون بالاها گریه هامو ندیده
یاد تو هرجا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش میزنه